اسكاج

ساخت وبلاگ
 در کوچه باغدرختی هستمبا نرده هایی که به سمتم تیر آهن کشیده اند-بی ملاقاتی-و از باغ به پیاده رو تبعیدم کرده اندکه در زمستانتگرگ شانه هایم را ساقط کنددر دودبا جای پاهاو لاستیک ماشینهایی که مرا به نشناخ اسكاج...
ما را در سایت اسكاج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 197 تاريخ : چهارشنبه 12 تير 1398 ساعت: 4:34

 

مانده ام با ديوارهاي نيمه تمام
كه بار يك خانه ی جهنمی بدون پنجره را بدوش مي كشد

كه آجرهاش روي هم
روز به روز
به بالا
و گاهي به پايين پرت مي شوند؛
كه كوچه را از آژير آمبولانس پر کنند .

خانه به بشت بام كه رسيد
جواني ام قصد دارد
به كوچه خودش را بيندازد
كه آجرهاش اسمش را گذاشته بودند
"بهشت".

 

اسكاج...
ما را در سایت اسكاج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 174 تاريخ : چهارشنبه 12 تير 1398 ساعت: 4:34

 

بر دوشم سنگینی می کنم

مثل یک چوب لباسی
در یک کمد

- با لباسهای زیادی که یکی دو تا نیستند-

و هر از گاهی صاحب کمد
با خوشحالی
از برگشت خرید لباسی
سنگینی این بار را بیشتر می کند.
.
.

مگس می شوم و به وز وز می افتم،،

 

اسكاج...
ما را در سایت اسكاج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 12 تير 1398 ساعت: 4:34

 

 

 

سرم با چشمهایم را
کنار شومینه
_ که دیگر نمی سوزد _
در خواب جا میگذارم

دستانم را در کشوی لباسهایی که تایشان باز نشده

و پاهایم که جای دزدها از پنجره فرار کرده اند _از راههایی که پلیس هنوز ردشان را نزده_



من اکنون
نیم تنه ای بیشتر نیستم

و تنها کاری که از نیم تنه ساخته است
جای لاستیک غلت بخورد
روی ویلچر،، 

 

اسكاج...
ما را در سایت اسكاج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 12 تير 1398 ساعت: 4:34